مطلبی از شا.دی ص.در منتشر شده که حاشیه های زیادی ایجاد کرده است. اغلب مردان شا.دی صدر را عقده ای و سرکوب شده و دارای اختلالات جنسی خوانده اند. به گوینده - نویسنده کاری ندارم. به عملکرد و افکار و چیزهایی که برایش تبلیغ و تلاش هم می کند کاری ندارم. و این را خوب می دانم آنچه به مذاق مردان خوش نیامده تصویر عریانی ست از رفتاری شاید ناآگاهانه در نوجوانی ، جوانی و بسیاری هنوز در میانسالی و پیری مردان و تاثیر مخرب آن بر روی سوژه ها که ما زنانیم. دفاعی هم که می کنند ناقص است. ایراد می گیرند بر تعمیم دادن به همه ی مردان که کمی درست است اما، آنقدر دچار تعصب می شوند که اصل موضوع را فراموش می کنند. در بلاگ های معدودی از زنان دیده ام که برخی از تجربه های خود گفته اند و این روش را بسیار دوست داشتم. چرا که مطمئنن نمی توان زنی را پیدا کرد که در ایران بزرگ شده باشد و با این اتفاقها غریبه باشد. برای من در خارج از ایران هم اتفاق افتاده که البته به شدت ورژن های ایرانی آن نبوده است.
برای تعریف کردن این خاطرات ِ کثیف اندکی شجاعت لازم است؛ برای ما زنان ایرانی که همیشه فکر کرده ایم این تجربه های آزارنده را، که حتا اولینشان - که اغلب مربوط به دوران کودکی و پیش از بلوغ است - هنوز لرزه بر بدنمان می اندازد، باید در پنهان ترین گوشه های ذهنمان انبار کنیم و درش به روی هیچ کدام از مردان ِ زندگیمان باز نشود.
نمی دانم چند مرد این نوشته را می خوانند، نمی دانم چند نفر از آنان چنین رفتارهایی داشته اند، تنها انتظارم از مردان ِ امروز و هم نسلم کمی انصاف است و کمی جابجایی ِ ذهنی ِ نقششان با زنان، که چه حسی می تواند داشته باشد یک دختر هجده ساله وقتی که یک پسر پانزده - شانزده ساله به راحتی در خیابان با شیشه ی نوشابه تهدیدش می کند به تجاوز؟ چه حسی می تواند داشته باشد یک دختر ِ ده ساله وفتی که هنوز نام بزرگسالانه ی اندام های بدن را بلد نیست و مردی در کوچه ای خلوت با دستمالی کردنش از جزئیات بدن از او می پرسد؟ چه حسی ست زمانی که پدر دختری نوجوان به او می گوید من تحمل اینکه کمیته به تو گیر بدهد یا مردی بد نگاهت کند را ندارم و روسری ات را جلو بکش؟ چه رفته بر زنی بیست و هفت ساله که وقت ِ احساس ِ خطر در تاریکی ِ ساعت نه کوچه ها با خودش می گوید اگر گیر افتاد بهتر است مقاومت نکند و بگذارد فقط همه چیز سریع تمام شود؟
ما زن ها، نه اینها را عقده می کنیم برای انتقام گیری از مردان، و نه خاطره های چرک و کثیف مان را تعمیم به همه ی مردان می دهیم. پس به جای دمیدن در بوق ِ بد صدای مظلومیت مردان، کمی منصف باشیم.
۱ نظر:
من با نظر تو موافقم ولی این را به نوشته ی سراسر تعصب و تحمیق صدر مربوط نمی دانم. ایشان در پی قضاوت منصفانه نیست که حالا توقع انصاف( که به حق هم هست و هر زنی باید در ایران زمین داشته باشد) داشته باشیم. بعد همريال بیاییم و تفکیک های جنسیتی مرسوم را بگذاریم کنار و به جای اینکه با پریشان گویی هایی از جنس نوشته ی صدر بگوییم زن - مرد. بگوییم تعصب و تعادل. آنوقت است که میان حجت الاسلام صدیقی و شادی صدر تفاوتی نمی ماند...
ارسال یک نظر