۱۳۸۹/۳/۱

برزخی شویم

روزگارانی دراز خزه بود که وزنه در ادبیات بود، با محمد ایوبی و بعدتر نزدیکانش، و فروغ که اندیشه اش می چربید بر ادب و هنرش. 
حالا در این روزهای دو دو زدن و به نمی دانم کجاها پناه بردن برای خواندن ِ چهارتا مطلب ِ درست و درمان، در این روزهای گاهی فرار کردن از اخبار ِ تلخ ِ زندان و اعدام به آغوش ِ اندیشه و ادبیات و هنر - و البته به در ِ پوسیده ی باغی خشک شده و آفت زده خوردن - برزخی متولد شده از درهم تنیدگی ِ فروغ و خزه، و جشنی برپاست از ادبیات و هنر و سفر و صدا، به چینش ِ خوش سلیقه ی اصحاب ِ عزیز ِ آن دو. من بی دعوت می روم و دعوتتان می کنم به برزخ ، برای دمی خوب دیدن و خوب خواندن و خوب شنیدن، شما هم بیایید و بگویید بیایند که برزخ جای بدی نیست و چه بسا ما میانه ی تولد و مرگ در برزخی به نام زندگی باشیم.

هیچ نظری موجود نیست: